داستان ازدواج جوبير و زلفا
ابوحمزه ثمالي مي گويد : در خدمت حضرت امام محمد باقر عليه السلام نشسته بودم که خادم حضرت آمد و براي مردي اجازه ي ورود خواست . وامام نيز اجازه داد . مرد تازه وارد سلام کرد . حضرت به او جواب داد و خوش آمد گفت و او را نزديک خود جاي داد و از حالش جويا شد . مرد گفت : فدايت شوم . من دختر فلاني را که از دوستان شماست خواستگاري کرده ام ولي او به علت چهره ي زشتم و فقر و غربتم ، مرا رد کرد . به طوري ياس از زندگي و غم و اندوه قلبم را فشرده است که از خداوند درخواست مرگ کردم .
حضرت فرمودند : خودت به عنوان فرستاده ي من مي روي نزد او و مي گويي محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب مي گويد : دخترت را به ( منحج بن رياح ) که از دوستان من است به نکاح در آور و به او پاسخ نه مده .
( منحج ) يعني همان مرد شادمان شد و با شتاب به عنوان فرستاده ي حضرت امام باقر عليه السلام براي خواستگاري مجدد روانه ي خانه ي پدر دختر گشت .
بعد از رفتن او امام محمد باقر عليه السلام رو به حضار کرد و فرمودند : مردي از اهل ( يمامه ) به نام ( جويبر ) به منظور جستجوي آيين اسلام به حضور حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمد و با اشتياق اسلام آورد . ديري نپاييد که از خوبان اصحاب پيامبر به شمار آمد. ( جوبير ) مردي سياه پوست و فقير و بود . قامتي کوتاه و چهره اي زشت داشت . حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به جهت اينکه وي غريب و فقير بود ، او را مورد ملاطفت قرار داد و لباس برايش تهيه کرد و روزانه برايش غذا مي فرستاد .
اسلام آوردن اين گونه افراد رو به فزوني نهادو مسجد نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم براي ست آنها تنگ شد . دراين هنگام خداوند به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم وحي کرد که آنها را از مسجد بيرون کند و آن مکان مقدس را همچنان براي عبادت پاک و پاکيزه نگه دارد و همچنين پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ماموريت يافت تمام درهاي خانه هايي را که به مسجد باز مي شد جز در خانه اميرالمومنين عليه السلام و حضرت زهرا عليها السلام ببندد و فرمودند که نه شخص جنب از آنجا بگذرد و نه غريبي در آن زندگي کند .
حضرت خاتم صلي الله عليه و آله و سلم دستور داد صفه اي ( سکوئي ) در جنب مسجد براي اسکان اين گروه ساختند و آنها را در آن مکان جاي دادند . و اين گروه به ( اصحاب صفه ) يعني ( ساکنان سکو ) معرفي گشتند .
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از ديدن آنها متاثر مي شدند و از آنها دلجويي مي کرد و هر قدر نان و خرما و مويز فراهم مي شد به آنها مي رسانيد . مسلمانان ثروتمند به پيروي از حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم به آنها کمک مي کردند
روزي نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در آن در آن جمع با کمال رافت و حالي رقت بار به ( جوبير ) نگريست و فرمودند :
جوبير ! چه خوب بود همسري اختيار مي کردي تا شهوت خود را کنترل کني و در امور دنيا و آخرت با تو همکاري کند !
( جوبير ) عرض کرد : اي پيامبر خدا ، پدر و مادرم فدايت شوند . کدام زن حاضر است به همسري من تن در دهد ؟
من که نه حسب و نسب دارم و نه مال و جمال . چه زني رغبت مي کند با من ازدواج نمايد ؟
پيامبر فرمودند : اي جوبير : خداوند جهان به برکت دين حنيف اسلام آن کس را که در جاهليت شرافت داشت ، پست نمود . و کساني را که پست بودند ، شرافت داد و آنها را که قبلا ذليل بودند عزيز کرد و آن همه نخوت جاهليت و تفاخر و باليدن به قبيله و نسب را که ميان آنها موسوم بود به کلي برانداخت . امروز همه ي مردم ، اعم از سفيد ، سياه ، قريش يا عرب ، و عجم برابرند ، همه فرزندان آدم هستند و آدم را خداوند از خاک آفريد !
در روز قيامت محبوب ترين مردم در پيشگاه خداوند فقط پارسايان و پرهيزکارانند .
اي جوبير من براي هيچ يک از مسلمين امروز نسبت به ديگري فضيلتي نمي بينم ، جز براي فردي که تقوايش و فرمانبرداريش در پيشگاه خداوند بيشتر باشد . سپس حضرت خاتم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : اي جوبير ! هم اکنون نزد ( زياد بن لبيد ) که شريف ترين مردم قبيله ي ( بني بياضه ) است مي روي و مي گويي : رسول خدا مرا فرستاده و دستور داده که دخترت ( زلفا ) را به عقد نکاح من در آوري ! هنگامي که جوبير وارد خانه ي ( زياد بن لبيد ) شد ( زياد ) با گروهي از بستگان خود نشسته و گفتگو مي کردند . جوبير اجازه گرفت و وارد شد و سلام کرد . آن گاه ( زياد ) را مخاطب ساخت و گفت : من از جانب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمده ام و براي انجام کاري حامل پيامي هستم ، آن را به طور آشکار بگويم يا خصوصي و يا پنهاني ؟
زيا د گفت : نه ، چرا پنهاني بگويي ؟ آشکار بگو! من پيام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را سبب فخر و شرافت خود مي دانم ! جوبير گفت : پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم پيغام داده که دخترت ( زلفا ) را به عقد همسري من در آوري !
زياد : آيا نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تو را براي ابلاغ اين پيام فرستاد ؟
جوبير : آري ، من سخن دروغ به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نسبت نمي دهم .
زياد : ما دختران خود را به اشخاصي که هم شان ما نيستند به نکاح در نمي آوريم ! نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم برگرد تا خودم بيايم و عذر خود را بگويم .
جوبير ناراحت شد و در حالي که مي گفت : به خدا قسم اين کار مطابق دستور قرآن مجيد و گفتار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نيست ، مراجعت کرد .
( زلفا ) دختر زياد سخنان جوبير را شنيد . کسي را فرستاد و پدرش را به داخل خانه خواست و پرسيد : پدر جان چه گفتگويي با جوبير داشتي ؟ پدرش گفت : مي گويد حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم مرا فرستاده که دخترت ( زلفا ) را به عقد من در آوري .
زلفا : به خدا جوبير دروغ نمي گويد . بفرست تا پيش از آنکه به نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم برگردد .
زياد فرستاد تا جوبير را از ميان راه برگرداندند و او را مورد محبت قرار داد . سپس گفت : اينجا باش تا من برگردم .
آن گاه خود به محضر حضرت خاتم صلي الله عليه و آله و سلم شرفياب شد و گفت : پدر و مادرم فدايت گردد . جوبير پيامي از جانب شما آورده ولي من پاسخ او را به نرمي ندادم . اينک خودم حضورتان رسيده ام و عرض مي کنم که ما طايفه ي انصار دختران خود را جز به افراد هم شان خود به نکاح در نمي آوريم .
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : اي زياد ، جوبير مردي با ايمان است . مرد مومن هم شان زن مسلمان است . دخترت را به همسري جوبير درآور و از دامادي او را ننگ ندان .
زياد به خانه برگشت و آنچه حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم فرموده بود به اطلاع دخترش رسانيد .
دختر گفت : پدر جان اين را بدان که اگر از فرمان حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم سرپيچي کني کافر خواهي شد .
(زياد ) وقتي زمينه چنين ديد ، بيرون آمد و دست جوبير را گرفت و به ميان بزرگان قوم خود آورد و ( زلفا ) دخترش را به عقد وي درآورد . مهريه و جهيزيه ي عروس را نيز خودش پذيرفت . از جوبير پرسيدند : خانه اي داري که عروس را به خانه ات بياوريم ؟ گفت : نه . به دستور زياد خانه اي با وسايل و لوازم زندگي تهيه کردند و به وي اختصاص دادند . عروس را نيز آرايش کرده و خوشبو کردند و به جوبير نيز لباس دامادي پوشانيدند . به اين ترتيب ( زلفا ) دختر زيباي يکي از بزرگ ترين اشراف مدينه و قبيله ي معروف ( خزرج ) به همسري مردي سياه چهره ي از نظر افتاده اي که فقط به زيور تقوي و معرفت آراسته بود درآمد .
عروس و داماد به حجله آمدند. وقتي اتاق خلوت شد و نگاهش به صورت زيباي عروس افتاد و خود را در خانه اي ديد که همه چيز دارد و غرق در زينت و عطر است ، به گوشه اي رفت و تا سپيده دم مشغول قرائت قرآن و نماز و نيايش شد .
به هنگام شنيدن اذان صبح به مسجد حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم حاضر شد و نماز به جا آورد . زلفا نير وضو گرفت و نماز را خواند . روز بعد که ماجراي شب زفاف را از ( زلفا ) پرسيدند گفت : از سر شب تا به صبح مشغول تلاوت قرآن و نماز و دعا بود ، شب بعد نيز به همين منوال گذشت ولي ماجرا را از ( زياد ) پنهان مي کردند . اما وقتي شب سوم نيز به اين ترتيب گذشت و ( زياد ) هم از موضوع اطلاع يافت ، نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمد و عرض کرد :
يا رسول الله ! امر فرمودي ( جوبير ) را به دامادي انتخاب کنم با وجودي که هم شان ما نبود به فرمان مبارک گردن نهادم و دخترم را به همسري او درآوردم . نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : مگر چه شده است ؟ ( زياد ) ماجراي شب گذشته را به عرض رسانيد و اضافه کرد ( جوبير ) تاکنون با عروس سخن نگفته ، و فکر نمي کنم که او رغبتي به ن داشته باشد . سپس گفت : اکنون هر طور صلاح مي دانيد اطاعت مي کنم . اين مطلب را به عرض رسانيد و از محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مرخص شد .
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم جوبير را احضار نمود فرمودند : جوبير ! مگر تو علاقه اي به زن نداري ؟
جوبير عرض کرد : يا رسول الله ! براي چه ؟ مگر من مرد نيستم . اتفاقا شهوت جنسي من زياد است . حضرت صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : من عکس اين را شنيده ام . مي گويند : خانه با تمام اثاث و لوازم زندگي برايت فراهم کرده اند و تو را به آنجا برده اند و دوشيزه ي زيبا و خوشبويي نزد تو آورده اند ، ولي تو به عروس زيبا و خوشبو توجهي نکرده اي و با او صحبتي نکرده اي و به وي نزديک نشده اي . علت اين بي اعتنايي چيست ؟
جوبير عرض کرد : يا رسول الله ! من چون خود را در خانه اي وسيع و فرش کرده و پر از لوازم زندگي و عطر و زينت ديدم ، به وضعي که قبلاً داشتم ، فکر کردم و بي کسي و نيازمندي خود را با فقرا و نيازمندان به ياد آوردم ، خواستم قبل از هرچيز شکر نعمت را به جاي آورم و به اين گونه به ذات مقدس خداوند تقرب جويم ، شبها را تا صبح به عبادت پرداختم و روزها را روزه گرفتم و در عين حال اين عبادت را در مقابل آنچه خداوند به من ارزاني داشته ناچيز مي بينم !
ولي قول مي دهم که امشب را با عروس خود باشم و رضايت او و بستگانش را جلب کنم .
حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم موضوع را به زياد گفت و جوبير به وظيفه ي خود عمل کرد . مدتي بعد ( جوبير ) در رکاب حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم به عزم جنگي از مدينه خارج شد و در آن جنگ شربت شهادت را نوشيد . بعد از شهادت او ( زلفا ) خواستگاران فراواني داشت به طوري که هيچ زني در مدينه نبود که مانند او ، آن همه خواستگار داشته باشد .
سخنی از امام حسن عسکری (ع)أُوصيكُمْ بِتَقْوَي اللّهِ وَ الْوَرَعِ في دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلي مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا في عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ في دينِهِ وَ صَدَقَ في حَديثِهِ وَ أَدَّي الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِيٌ فَيَسُرُّني ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ في كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَي النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلي رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواي الهي و پارسايي در دينتان و تلاش براي خدا و راستگويي و امانتداري درباره كسي كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگي سفارش ميكنم. محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم)براي همين آمده است. در ميان جماعت هاي آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته ميشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال ميسازد. تقواي الهي داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتي، تمام دوستي خود را به سوي ما بكشانيد و همه زشتي را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبي كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدي درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براي ما حقّي و قرابتي از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدي جز ما مدّعي اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ ميگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلي الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا ميسپارم، و سلام بر شما. (بحارالانوار-جلد75-صحفه372باب29)
آداب سخن گفتن در قرآن
قرآن زبان را به عنوان يكي از نعمت هايي كه به انسان داده شده است بر مي شمارد: أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَينَينِ، وَلِسانًا وَ شَفَتَينِ». (سوره بلد/8ـ9)
برخي از آيات قرآن كه در آنها از در مورد سخن گفتن و آداب آن صحبت به ميان آمده است به شرح زير است:
آداب سخن گفتن در فرهنگ دین
در کتاب "آيين گفتگو در فرهنگ دين" آداب زیر برای سخن گفتن بیان شده است:
نحوه سخن گفتن در روایات
قال الصادق (ع): الكلام اظهار ما في القلب من الصفاء و الكدر و العلم و الجهل، و قال أمير المؤمنين (ع): المرء مخبوء تحت لسانه. فزن كلامك و أعرضه على العقل و المعرفة: فان كان للَّه و في اللَّه فتكلم به، و ان كان غير ذلك فالسكوت خير منه. و ليس على الجوارح عبادة أخف مؤنة و أفضل منزلة و أعظم قدرا عند اللَّه من كلام فيه رضى اللَّه عز و جل و لوجهه و نشر آلاء اللَّه و نعماته على عباده، ألا ترى أن اللَّه لم يجعل فيما بينه و بين رسله معنى يكشف ما اسر اليهم من مكنونات علمه و مخزونات وحيه غير الكلام، و كذلك بين الرسل و الامم، فثبت بهذا انه أفضل الوسائل و الطف العبادة.
ترجمه:
حضرت صادق (ع) فرمود: كلام ظاهر ساختن آن چيزيست كه در قلب باشد، از صفاء و كدورت و دانائى و نادانى. و امير المؤمنين (ع) فرموده است:
هر مردى پوشيده شده است در زير زبان خود. پس سخن خود را پيش از گفتن بيازماى و آن را با ميزان خرد و دانش بسنج. پس اگر براى خدا و در راه خداى متعال است سخن بگوى، و اگر نه از سخن خوددارى كرده و ساكت باش، و بدان كه سكوت به خير و فائده تو است. و در ميان عبادات و طاعاتى كه از اعضاء و جوارح انسان سر مىزند، عبادتى كه چون سخن گفتن از جهت مايه سبكتر و از لحاظ منزلت سنگينتر و از نظر ارزش نزد خداوند متعال بيشتر و بالاتر باشد، پيدا نمىشود، البته آن كلامى كه در آن خشنودى و رضاى پروردگار بوده و براى او گفته شود، و يا به عنوان ذكر رحمت و نشر نعمتهاى او، و بيان صفات عظمت و جمال او باشد.
آيا نمىبينى كه خداوند متعال در ميان خود و رسولانش براى كشف اسرار و بيان حقائق و اظهار علوم مخزون خود، چيزى را غير از كلام قرار نداده است، و وحى و تفهيم مطالب به وسيله كلام صورت گرفته است، و همچنين است وسيله تفهيم و تفاهم در ميان انبياء و مردم كه غير از كلام نيست. پس ثابت مىشود كه: كلام بهترين وسيله فهم معارف و رسيدن به حقائق و علوم است، و از اين لحاظ آن را لطيفترين عبادات محسوب مىكنيم
ارزش مجلس عزای حسین (ع)
حضرت موسی(ع) در تببین معنی واقعی عاشورا میفرماید العاشورا البکاء و التباکی و اقامه العزاء علی ولد المصطفی» یعنی حقیقت معنای عاشورا گریه بر سالار شهیدان و اقامه عزا است
یزدانشهر قم گفت: سفارش مهم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به شیعیان و برگزاری بهطوری که وجود نورانی ائمه طاهرین(ع) از شاگردانشان سؤال میکردند در مورد برگزاری جلسه و آنها رو نسبت به اقامه این امر مقدس تشویق و بلکه امر میکردند.
در روایتی که مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف ثواب الاعمال و عقاب الاعمال خودشان آوردند امام صادق(ع) به یکی از شاگردانشان به نام فضیل بن یسار فرمودند اتجلسون و تحدثون؟ آیا دورهم مینشینید و برای ما اهل بیت(ع) جلسه تشکلیل میدهید یا نه؟ راوی عرض کرد که بله یا بن رسول الله. ما شاگردان شما جلساتی را داریم که دور هم نشسته و موضوع نشست ما سخن شما اهل بیت(ع) است. حضرت فرمودند اَعلم اَنّ تِلک المَجالس اُحبها»؛ بدان من امام صادق(ع) این جلسات را دوست دارم. امام وقتی اعلان رضایت و خرسندی از کسی یا جلسهای بکند این علامت رضایت و پسند پروردگار عالم است.
رضایت امام همان جلب رضایت پروردگار عالم است که حضرت سیدالشهدا(ع) در این خطبهای که در منا خواندند در اثنای این خطبه به این موضوع اشاره کردهاند که رَضی الله رِضانا اهل البیت» رضایت ما اهل بیت رضایت خداست. در بیان نورانی پیغمبر اکرم هم در مورد حضرت زهرا(س) بود که حتی منابع اهل سنت هم نقل کردهاند که نسخه رضایت پروردگار عالم وجود اهل بیت(ع) است؛ پس امام از برگزرای این جلسات که شیعیان و محبان دور هم جمع میشوند و این محافل مذهبی را تأسیس میکنند اعلام رضایت میکنند و دعایی میفرمایند فَرحِم الله مَن اَحیا اَمرنا» که از این دعای حضرت معلوم میشود مهمترین هدف تشکیل این جلسات همین است که امام اشاره کردهاند؛ این جلسات که در احیاء امر اهل بیت(ع) انجام میشود موجب رضایت و رحمت خداوند متعال است. روایت دوم را مرحوم علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف بحار جلد ۱، صفحه ۲۰۰ حدیث هشتم نقل میکند روایت داوود بن سرحان است که امام فرمودند رَحم الله عَبدا اِجتمع مَع آخر» خدا رحمت کند آن بندهای را که با فرد دومی کنار هم جمع بشوند فَتذاکرا اَمرنا» و موضوع سخن این دو نفر علوم و معارف ما اهل بیت(ع) باشد. بعد فرمودند فاِنّ ثالِثهُما مَلکٌ یَستغفرلَهما» سومین فردی که به این جمع دو نفره اضافه میشود ملکی است که مأمور است در این جلسه شرکت کند و برای این دو نفر استغفار کند. از این روایت استفاده میشود که تجمع شیعیان حتی در قالب یک دیدار و یا یک شبنشینی میشود در قالب یک جلسهای شکل بگیرد که محل نزول ملائکه باشد و بعد ادامه دادند که این جلسه دو نفره که شکل گرفت افراد این جلسه مورد مباهات پروردگار عالم است اِنَّ الله لَیباهی بُهما الملائکه
(تعبیر بزرگ و عمیقی است) یعنی پروردگار عالم به این دو نفری که در مورد اهل بیت(ع) سخن میگویند مباهات میکند به جمیع ملائکه خود و بعد فرمودند خَیرالناس من بَعدنا مَن ذاکر بأمرنا» مستحضر هستید امام بعد از پیغمبر اکرم(ص) با فضیلتترین گزینه آفرینش است. به روایت امیرالمؤمنین امام افضل از انبیاء و مرسلین است بهغیر از پیغمبر اکرم (ص) و در روایتی علامه بحرانی در تفسیر برهان از پیغمبر اکرم نقل میکند که حضرت به صراحت فرمود که مقام اما م حتی از قرآن بالاتر است علی افضل من القرآن لأنه مترجم کتاب الله» این امامی که بعد از پیغمر اکرم افضل مخلوقات عالم است اینجا فرمودند بهترین مردم بعد از ما اهل بیت(ع) کسانی هستند که امر ما اهل بیت را مورد یادآوری و احیاء قرار میدهند
امام صادق(ع) به عباد بن اکثیر فرمود ان لللّه ملائکه سیاحین» پروردگار عالم ملائکههایی دارد که اینها گردشگر هستند و به تعبیر امروز توریست هستند که اینها کارشان گردش در دنیا است، میگردند مجالس ما اهل بیت را پیدا میکنند و خودشان را به آن جلسه میرسانند و بهرهها میبرند، به این معنا که محافلی که به یاد اهل بیت برگزار می شود محل رفت و آمد فرشتگان الهی است؛ این مختلف الملائکه که در زیارت جامعه در ویژگیهای امام میخوانیم مجالسی هم که به یاد آنها برگزار میشود محل رفت و آمد ملائکه است.
امام فرمود مستمعینی که در این جلسات به یاد ما اهلبیت شرکت میکنند شقی و بدبخت نمیشوند چون عباد بن کثیر آمد و گزارشی به حضرت داد که فردی آمده در مدینه و علم انصاب دارد و اصحاب دور او جمع شدهاند و از علم او در تعجب هستند. امام به او گفتند شما در آن جمعی که شرکت کردهاید و جلسه برگزار کردهاید با آن شخص صاحب علم انصاب، جلسهای نیست که مایه عاقبت بخیر شما شود بعد حضرت در نقطه مقابل جلسهای را به عباد یادآور شدهاند که مایه رستگاری و سعادت ابدی است فرمودند: ذلک المجلس الذی لایشقی بهی جلیس
جلسهای که در آن علوم و معارف ما اهل بیت(ع) در آن باشد هر کسی در آن شرکت کند شقی و بدبخت نمی شود.
در این فتنههای آخرامان که همه نگران عاقبتبخیری هستند، اگر یک روزی کسی میخواست فسادی انجام دهد میبایست به شهر خاص و مکان خاص و شخص خاص مراجعه میکرد اما این فساد امروزه در این فضای مجازی در جیب ما هم میتواند باشد و این نگرانی نسبت به عاقبت امر و ختم به سعادت و رستگاری را در همه ادعیه معصومین مشاهده میکنیم اَلهم تَوفنی مُسلما اَلّهم اَختم لی بسعاده» که در بیان معصومین بارها و بارها ذکر شده است و امام دارد نسخه میدهد که در مجالسی که یاد ما اهل بیت در آن برده میشود موجب عاقبتبخیری است.
مجالسی که به نام اهل بیت برگزار میشود محل تشرف ولی الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. مرحوم علامه در بحارالانوار در جلد ۵۲ آوردهاند که حضرت امیرالمؤمنین(ع) قسم میخورد. مستحضر هستید که قسم در ادبیات گفتاری ما معمولا زمانی استفاده میشود که ما میخواهیم تردید و تشکیک مخاطبمان را از بین ببریم اما اگر این قسم از لسان حضرات معصومین(ع) صادر شد و یا این قسم در قرآن کریم بود نازل بر این نیست که برای صدق مدعا خدا و اولیاءا لهی قسم بخورند که اینجا تخصصا خارج است. پس معصوم برای چه قسم میخورد؟ برای تعظیم و تجلیل آن واقعه و خبری که بنا است در بیان امام از لسان ایشان صادر شود، بهقدری مهم و جایگاهش رفیع است که معصوم قسم می خورد
احضرت امیر میفرماید فَوربِّ علی (ع) اَن حُجتها عَلیها قائمه ماشیت فی طُرقاتها» به درستی که مهدی من که آخرین حجت الهی است در همین کوچه و خیابان و بازاری که شما قدم بر میدارید، قدم میگذارد. جوالت فی شرق الارض و غربها» شما هم طی طریق میکنید شرق عالم رو به غرب عالم و بالعکس و مهدی من هم همین مسیر میرود داخله فی دورها و قصورها» یعنی مهدی من بارها و بارها در مجالس و محافل و خانه های شما است. پس مجالسی که برای اهل بیت برگزار میشود محل قدوم ولی الله الاعظم است و این جدای از مکاشفاتی است که بزرگان دیده اند و نقل کردهاند مثل تشرف مرحوم محمد فشندی در عرفات، تشرف مرحوم ملااحمد مقدس اردبیلی در کنار ضریح امام حسین، تشرف سیدحیدر هلی، سیدرضا هندی آن هم در این محافل و مجالس
اما امام بهصورت مستمر به مجالس و خانهها سر میزند. حضرت امیر ادامه داد یسلم علی الجماعه مهدی من به جماعت آن مجلس سلام میکند
=امام صادق (ع) در جایی فرموده است: برای خدا حرمی است، آن مکه است و برای پیامبر خدا (ص) هم حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمومنین (ع) حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندان بعد از من قم است.
=بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن به سمت قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی آنجا رحلت می کند که با شفاعتش همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.
=شرف المکان بالمکین.شرافت مکان بسته به ان کسی استکه در ان مکان است .
درباره این سایت